روش تبلیغ و راه و رسم امر بمعروف و نهی از منکر امام (ع) شیوه مخصوص داشت که امکان نداشت نفس گرم و مسیحائی او بر قلب مستعدی دمیده گردد و او از گناه خود بر نگردد.
داستان زیر میتواند نمونه بارزی از این مقوله بشمار آید.
«بشر بن حارث حافی» از اهالی مرو بود و مدتی از عمرش را به گناهکاری و شهوات گذرانده بود.روزی حضرت موسی بن جعفر (ع) از کوچه ای که خانه «بشر» در آن بود عبور میفرمود، موقعی که به در خانه «بشر» رسید اتفاقا در باز شد و یکی از کنیزکان بشر از خانه بیرون آمد کنیز حضرت را شناخت و آن حضرت هم میدانست که این خانه ی بشر است از کنیز سئوال فرمود : آقای تو آزاد است یا بنده؟
پاسخ داد: آزاد است.فرمود: چنین مینماید که گفتی، زیرا اگر بنده بود به شرایط بندگی عمل میکرد و از آقای خود اطاعت مینمود.
حضرت این سخن را فرمود و راه خود را در پیش گرفت و رفت.کنیز به خانه برگشت و گفته امام را برای بشر بازگو کرد.سخن حضرت در نهاد وجود او طوفانی بر پا کرد و سخت منقلبش نمود .او با عجله ی تمام از جا برخاست و با پای برهنه از خانه بیرون دوید و خود را به امام رساند و با دست مبارک او توبه کرد و گناهان خود را ترک گفت و راه و رسم اطاعت و بندگی را پیش گرفت.چون موقعی که بحضور امام شرفیاب شد و توبه کرد پا برهنه بود به احترام حفظ آن لحظه ی سعادت بخش تا پایان عمر کفش نپوشید و همیشه با پای برهنه راه میرفت لذا معروف شد به بشرحافی: یعنی پابرهنه (9)